روتیتر این خبر اینجا می آید

 

4 آبان سالروزِ دو فقدانِ بزرگ است:یحیی دولت‌آبادی و یحیی آریانپور.اولی سال 1318 بدرود حیات گفت و دومی سال 1364.گرچه این دو فقدانِ بزرگ با فاصله‌ای چند ده ساله اتفاق افتاده است اما هر دوی آنها در یک چیز مشترک هستند: نه یحیی دولت‌آبادی آنگونه که شایسته‌اش بود قدر دید و شناخته شد نه یحیی آریانپور.هر دو جز در مراکز آکادمیک و دانشگاهی،شناخته شده نیستند و جامعه ایرانی در کلانِ خود نتوانست با ابعاد مختلف شخصیتی و اهمیتِ آثارِ این دو نویسنده از نزدیک آشنا شود. به نظر می‌رسد هر دوی این بزرگان، سال‌ها پس از مرگشان نیازمند تاملی دوباره‌اند،اینکه چه کردند و چه بودند و چرا باید تاملی جدی‌تر روی آثار،یادگارها و نقشی که در تاریخ معاصر ایران ایفا کردند،داشت.

یحیی دولت آبادی هم شاعر بود،هم خوشنویس،هم نویسنده و پژوهشگر و هم از بنیانگذاران مدارس جدید در ایران.او که پس از انقلاب مشروطه ایران،از فعالان و موثران حرکتِ جدید ملت ایران بود،چند بار نماینده مجلس شورای ملی شد و از این رهگذر کوشید تا نقشی موثر در نظام‌مند کردن ساختارهای فرهنگی و آموزشی بردارد.مهم‌تر از نقش سیاسی او،تاثیری بود که وی بر راه‌اندازی مدارس جدید در ایران گذاشت.او که خود در مکتب‌خانه تحصیل کرده بود و از نواقص و آسیب‌های آموزش مکتب‌خانه‌ای آگاه بود،طرحی نو درانداخت و با تاسیس مدارس «سادات» و «ادب»، به نوعی آغازگرِ شیوه جدید مدرسه‌داری در ایران شد.او البته به تاسیس مدارس هم به تنهایی اکتفا نکرد و مدیریت مدارس را هم از شیوه سنتی به شیوه مدرن تغییر داد و در انتشار کتاب‌های درسی نوین در ایران کوشید.یحیی دولت‌آبادی در کنار تمام فعالیت‌های سیاسی و آموزشی و فرهنگی‌اش،دستی هم در نویسندگی و پژوهشگری داشت.کتاب «حیات یحیی» که نوعی تاریخ‌نگاری و زندگی‌نامه نویسی است،از جمله آثار مهم اوست که به نوعی بازتاب دهنده تمام وقایع و رویدادهای حوزه فرهنگ و ادب و تاریخ ایران در سال‌های حیاتِ یحیی دولت آبادی است.«آئین در ایران»،«اردی‌بهشت»،«ارمغان یحیی»،«تربیت اراده»،«حقیقت راجع به قرارداد مجلس»،«سرگذشت درویش چنته»،«شرح حال میرزا تقی خان امیرکبیر»،«لبخند فردوسی»،«نهال ادب»،«تبعید»،«شهرناز»که از آن به عنوان یکی از نخستین رمان‌های ایرانی یاد می‌شود و...از دیگر آثار و نوشته‌های یحیی دولت‌آبادی است.

یحیی آرین پور متاخرتر است؛بعضی‌هایمان او را دیده‌ایم و بیشترِ پژوهشگرانِ تاریخ و ادبیات فارسی‌مان با آثار و نوشته‌هایش آشنا هستند. آرین‌پور که هم ترکی می‌دانست هم فارسی،هم روسی و فرانسوی و هم انگلیسی،از نخستین پژوهشگرانِ جدیِ تاریخ ادبیات ایران بود که توانست تاریخ ادبیات معاصر را به صورت مدون و منسجم به رشته تحریر درآورد و رویکردی جدید در تاریخ‌نگاری را باب کند. «از صبا تا نیما: تاریخ 150 سال ادب فارسی» که یحیی آریانپور در دو جلد منتشر کرد،مهم‌ترین اثرِ پژوهشی معاصر درباره تاریخ ادبیات ایران از قاجار تا پهلوی است.او با این اثر گران‌سنگِ خود که به واقع کاری بود کارستان،راه و رسمی تازه در پژوهش ادبی باز کرد و یک «راه»تازه پیش پای پژوهشگرانِ بعد از خود گذاشت.او در واقع با این اثر، الزامِ کار ساختاری و روشمند را در پژوهش‌های ادبی یادآور شد و توانست تاثیری شگرف بر نسلِ پژوهشگرانِ پس از خود بگذارد.اهمیت این اثر تا بدانجاست که هنوز هم پس از حدود 44 سال از مرگِ او،پژوهشی مشابه نتوانسته جای آن را بگیرد یا حتی با آن همطراز باشد.البته این اثر تنها کارِ مهم یحیی آریانپور نیست؛در کنار این اثر،«از نیما تا روزگار ما:تاریخ ادب فارسی معاصر»، «زندگی و آثار هدایت»، «خاطرات سیمونیچ،وزیر مختار روس» و چند ترجمه مهم از جمله«ناصر خسرو و اسماعیلیان» هم از دیگر آثار مهم اوست.

تنها باید امیدوار بود،امیدوار به آشنایی نسلِ امروز با گنجینه‌هایی چنین.جز این نمی‌توان تمنایی داشت.ایران با اینان «ایران» شده است،تردید نکنیم...