. چرا طبق معمــول در همه رویدادهای این چنینی شــاهد بازداشت خبرنگارهای ایرانی در میانه اعتراضات هستیم؟

یک دلیل روشــن این وضعیت این اســت که ساختار ایران بیش از آنکه با «تحلیل و نظر» مســئله داشــته باشد، با خبر و گزارش مســئله دارد. اگرچه این ســاختار با تحلیل هم مشکل دارد؛ ولی با خبر و گزارش بیشــتر مسئله دارد و مخالف است. شــما به تلویزیــون ایران نگاهــی بیندازید. برای بررســی یک موضوع ممکن اســت از چنــد چهره مختلف بــا دیدگاه های متفاوت و البته محدود دعوت کند تا درباره موضوعی چالشی اظهار نظر کنند؛ اما به هیچ وجه ممکن نیســت خبری بی طرف را اطالع رســانی کند. برای نمونه در همین مورد مرگ مهســا امینی آنها باید پیش از همه اینها به سراغ مسئوالن و مأموران گشت ارشاد، بازداشتگاه وزرا و... می رفتند و گزارش و خبر تهیه می کردند یا با کسانی که در این ماجرا با مهسا امینی در ارتباط بودند، باید گفت وگو می کردند. برادر، دخترخاله و اقوامی که با او بودند، روایت می کردند که چه بر سر مهسا آمده. یا با پرستار و مدیریت و پزشــک بیمارســتان صحبت می کردند. همچنین سایر حاضران در ماجرا هم در مصاحبه روایت های شان را بیان می کردنــد تا بفهمیم چه اتفاقی رخ داده؟ اما صدا و ســیما به هیچ کدام از اینها نزدیک هم نمی شــود؛ ولی در عوض ممکن اســت بنده، شــما یا دیگرانی را دعوت کنند تا در صداوســیما مناظــره کنید و دربــاره موضوع حــرف هم بزنیــد. این رفتار خودش را در بازداشت روزنامه نگارهای خبری و گزارش نویسی نشــان می دهد. مثال خانم محمدی که احضار شــده است، در ایــن ماجرا کاری جز وظیفه حرفه ای خــود نکرده اند و تنها به دســتور مدیرمســئول رفته از ماجرا و مراسم خاکسپاری مهسا امینی خبر و گزارش تهیه کرده و خبرها را هم مســتقیما برای مدیرمسئول فرستاده که تازه رسانه تنها توانسته بخشی از آنها را منتشر کند. این نشان می دهد که بیشتر با جریان اطالع رسانی مخالف هستند و با رویکردهای تحلیلی و نظری کمتر مخالفت دارند. . بازداشت برخی از این خبرنگارها نظیر نیلوفر حامدی ارتباط مستقیمی با اطالع رسانی درباره اتفاقی که برای مهسا امینی رخ داده، دارد. به نظر شــما نهادهای نظارتی چه انتظاری از یک خبرنگار دارند که او را بابت انجام وظایف شغلی اش بازداشت می کنند؟ اساســا ســاختار ایران اطالع رسانی مســتقل را نمی پذیرد. بیاییــد فکر کنیم در همین مورد خــاص اطالعاتی که آنها ارائه می کنند، همه درســت باشــد. حتی در چنین شرایطی هم آنها استقالل حرفه ای رسانه ها را نمی پذیرند؛ یعنی نمی پذیرند چند روزنامه نگار مســتقل بیایند ثابت کنند که ادعای آنها درســت اســت. چرا ایــن را نمی پذیرند؟ چون با اســاس این اســتقالل حرفه ای مسئله دارند و نمی توانند آن را بپذیرند. اگر فرض کنیم که ادعای آنها در این مورد خاص درســت باشد، در سایر موارد وضعیت چگونه اســت؟ طبعا دوســت دارند در ســایر موارد روایت هایی که خودشان می خواهند، منتشر شود و برای همین رســانه حرفه ای و مستقل به کارشان نمی آید. به همین دلیل هر نوع اطالع رســانی مســتقل را نادیده می گیرنــد. مثال در همین ماجرا به رســانه ها می گفتند که شما اطالع رسانی نکنید؛ چون ممکن است خبر اشتباهی را مخابره کنید و ابهام ایجاد کنید. در مقابل رسانه های خودشان هم زمان هر طور که دوست داشتند، خبررســانی می کردند. به این مسئله نیز توجه نمی کنند که اگر ادعای شان درست است، این ادعا باید از زبان یک روزنامه نگار و رسانه مستقل روایت شود، نه رسانه های وابسته. . در این روزها بار دیگر شــاهد اظهارنظرهایی از سوی افراد نزدیک به نهاد حاکمیــت بودیم، با این مضمون که «ما در این رویداد هم مظلوم واقع شــده ایم». تا چه میزان می توان این ادعا را پذیرفت. آن هم با این همه ابزار رسانه ای، بودجه برای رسانه های دولتی و سایر هزینه هایی که در عرصه رسانه انجام داده اند. اساســا فرض می کنیم که این ادعای آنها هم درســت باشد و واقعا مظلوم واقع شــده باشند. آن وقت چطور به این سؤال پاســخ می دهند که با این همه رسانه، بودجه و امکانات چطور مظلوم واقع شــده اید؟ شما که رســانه را گرفته اید. حاال چطور شــده که ادعا می کنیــد وضعیت کامال برعکس شــده؟ خوب وقتی نمی توانید همین رسانه را بچرخانید و چنان مدیریت کنید که مظلوم واقع نشــوید، چطور انتظار دارید بقیه قبول کنند که سایر کارهای تان درست است؟ شــما همه نیروهای اصلی تان را به رســانه ها فرســتاده اید و بقیه نیروهای تان به طور واضح از نیروهای رســانه ای تان ضعیف تر اســت. وقتــی در مدیریت رســانه های تان این قدر عقب گرد دارید، چگونــه انتظار دارید از سایر کارها ی تان استقبال شود. . عطف به ســؤال قبل چرا در هر رویدادی در ایران، روایت رســمی که از سوی دستگاه هایي تزریق می شــود، اصرار دارد که مظلوم واقع شــده و «حقیقت» روایت نشــده؟ آیا همین مثال های تکراری را نمی توان دلیلی بر شکســت سیاست های رسانه ای این چنینی دانست؟ برای اثبات شکســت سیاست های رســانه ای نیازی نیست حتی از این وضعیت شــاهد مثال بیاوریم. کال مشــخص است که این نظام رســانه ای رســمی به ویژه رادیو و تلویزیون با این حجم عظیم نیــرو، امکانات و بودجه عمال بــه نتیجه دلخواه نرسیده. این رسانه تنها در متقاعد کردن کسانی موفق است که طرفدارش هســتند. آنان هم که اساسا احتیاج به متقاعد کردن منطقی ندارند؛ چرا که هر روایتی که رســانه های رسمی عنوان کنند، قبول می کنند. ضعف در اطالع رســانی رسانه های رسمی داخلی اســت که کانال های تلگرامی خبری را که ساز مخالف می زنند، بعضا قدرتمند نشــان می دهد. من واقعا به عنوان یک روزنامه نگار شــرمگین می شــوم وقتی می بینم برخی رسانه ها مرجع خبری این کشــور شــده اند؛ در حالی که در داخل کشــور رادیو و تلویزیون و این همه روزنامه نگار باصالحیت داریم. این سیاست رســانه ای ایران اســت که این وضعیت را ایجاد کرده اســت؛ وگرنه اگر مردم به رسانه های مستقل دسترسی داشتند، چه نیازی دارند به رسانه های خارج از کشور متوسل شوند؟ . در ماجرای مرگ مهســا امینی هم بحث هایی مطرح می شد که برخی رســانه ها خبرهــای خود را حــذف می کنند. همین بحث ها باعث این نگاه می شــود که انگار سیستم فقط روایت خود را به رسمیت می شناسد و این روایت ها حق انتشار دارند و سایر نهادهای مستقل نمی توانند روایت کنند؛ اما این تالش چه ضربــه ای به «حقیقت» می زنــد؟ در همین ماجرای مرگ مهسا امینی آیا موجب شده که مردم روایت رسمی را باور کنند؟ بــدون تردید این رفتارها معرف دو نکته مهم اســت. یکی اینکه آنچه نظام رســمی می گوید، یا همه حقیقت نیســت یا اگر حقیقت هم باشــد، دیگر کســی آن را باور نمی کند؛ چرا که حقیقت هیچ گاه پوشــاندنی نیســت و پری رویی است که تاب مســتوری ندارد. این یک واقعیت اســت که «حقیقت» روشن، شــفاف و کامال واضح است و دوســت دارد همه از آن مطلع شــوند، نه اینکــه آن را آن طور که ادعا می شــود، بپذیرند. اگر این طور باشــد همه ادعــا می کنند حقیقت نزد آنهاســت. ما هم اگــر بخواهیم ادعای هر کســی را بپذیریــم، دچار بحران می شویم؛ بنابراین سنجش حقیقت معیارهایی عینی دارد. باید بر اساس آن معیارهای عینی که فراتر از خواسته های دولت ها یا نهادهای محدود اســت، به اعتبار حقیقت رسیدگی شود تا جامعه هم آن را بپذیرد. متأسفانه این وضعیت رسانه ای کشور است که االن با آن درگیر هستیم و نمی دانیم تا چه زمانی هم ادامــه دارد. با وجود همه این نکات امیدواریم که همکاران ما زودتر آزاد شــوند و این رویه و سیاست رســانه ای تغییر کند و مرجعیت رسانه ای به داخل کشور بازگردد.