نویسنده‌ای که تجربه زیادی در حرفه روزنامه‌نگاری دارد، به‌تازگی یادداشتی با موضوع شناخت روزنامه‌نگاری نوشته و اظهار کرده این حرفه به‌ دنبال نزدیک‌کردن مردم با یکدیگر و حقیقت است. از نظر او، روزنامه‌نگار به‌ دنبال حقیقت پدیده‌ها است. با این تلقی که حرفه روزنامه‌نگاری با کشف و بیان حقیقت پدیده‌ها و نزدیک‌کردن مردم به یکدیگر گره خورده، وظایفی را بر‌عهده روزنامه‌نگار گذاشته که هم بسیار سنگین و دشوار است و هم منطبق با واقعیت این حرفه نیست. بیان حقیقت پدیده‌ها که باعث اجماع و توافق بین مردم می‌شود، الزامات روش‌شناختی خاصی دارد که گاهی علوم مختلف نیز چنین ادعایی ندارند. آیا آن‌گونه که آقای عباس عبدی اظهار کرده، روزنامه‌نگار ناظر بی‌طرفی است که با کنش غیرجانبدارانه، حقیقت پدیده‌ها را بیان می‌کند؟ آیا روزنامه‌نگار قادر است از منافع، ترجیحات، ارزش‌ها، علایق جماعتی و انجمنی، جایگاه طبقاتی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی، ارزش‌ها و دیگر عواملی که کنش هر فردی را هوادارانه می‌سازد، رها شود و حقیقت پدیده‌ها را بیان کند؟

بودون، جامعه‌شناس فرانسوی، از قول توکویل می‌نویسد روزنامه‌نگاران نیز مانند دیگران تابع قوانین روان‌شناختی و جامعه‌شناختی حاکم بر پدیده ارتباط‌اند؛ مانند قانون انتخاب گزینشی پدیده‌ها؛ به این معنا که افراد فقط به شنیدن برهان‌هایی گرایش دارند که در راستای باورهای‌شان باشد. به‌ طور‌ کلی افراد دست‌اند‌رکار عالم مطبوعات، در برابر باورهای جزمی و عواطف کلی و مسلط هیچ‌گونه وسیله محافظ ویژه‌ای ندارند. آیا می‌توان غیر از دو نوع رویکرد متفاوت که یکی حرفه روزنامه‌نگار را به‌عنوان میانجی پیوند بین مردم از رهگذر بیان حقیقت پدیده‌ها می‌داند و دیگری نقش کم‌رنگ روزنامه‌نگار برای میانجی‌بودن را اعلام می‌کند و نسبت به کارآمدی این گروه در جامعه مدرن تردید دارد، از رویکرد دیگری در شناخت روزنامه‌نگار دفاع کرد؟ اگر روزنامه‌نگاری از مجرای کشف و بیان حقیقت پدیده‌ها و نزدیک‌کردن مردم به یکدیگر نیست؛ پس چگونه فعالیتی است؟

در این نوشتار سعی می‌کنم دیدگاه واقع‌بینانه‌تری از حرفه روزنامه‌نگاری مطرح کنم. روزنامه‌نگاری فعالیتی است از نوع تصویر‌بردارانه که یکی از اهداف علوم اجتماعی نیز به‌ شمار می‌آید. به‌ عبارتی یکی از اهداف علوم اجتماعی که هدف اصلی روزنامه‌‌نگاری هم به‌ شمار می‌آید، مرئی‌کردن محیط‌ها و پدیده‌هایی است که برای دست‌اندرکارشان شفاف و آشنا هستند؛ در‌حالی‌که عموم مردم و مجریان امور از وجود آنها آگاه نیستند. به عبارتی روزنامه‌نگار به دنبال رؤیت‌پذیر‌کردن چیزها با ارائه تصویری از آنها به عموم است. روزنامه‌نگار، تصویری از یک پدیده ارائه می‌دهد که ممکن است قالب کیفی داشته باشد؛ مثلا در فلان کارخانه یا بهمان مکان آموزشی یا... رخدادهایی وجود دارد که متجلی و آشکار نشده و عموم افراد و سیاست‌گذاران از وجود آنها اطلاع ندارند. روزنامه‌‌نگار با مصاحبه عمیق با افرادی که درگیر مسئله هستند، سعی می‌کند آن‌ را اطلاع‌رسانی کند. ممکن است او برای نمودارکردن آنچه پنهان است یا مجریان امور و عموم مردم از آن اطلاع ندارند، در قالب عدد و رقم مانند چه تعداد، چه مقدار و... موضوع را بیان کند. هدف تصویر‌بردارانه فقط محدود به روزنامه‌نگاران نیست، پژوهشگران علوم اجتماعی، مراکز نظر‌سنجی، مؤسسات تولید آمار و ارقام نیز دست‌اندر‌کار چنین فعالیتی هستند؛ اما روزنامه‌نگار نقش بیشتری در عمومی‌کردن آنها دارد. روزنامه‌نگار با ارائه تصویری از پدیده‌ها و مرئی‌کردن آنها به تقاضا و نیاز فوری جامعه پاسخ می‌دهد. دولت‌ها، گروه‌های سیاسی، احزاب و... به چنین فعالیت تصویربردارانه‌ای علاقه دارند؛ چون می‌توانند آن را در راستای مقاصدشان به کار گیرند. براساس جهت‌گیری تصویر‌بردارانه، روزنامه‌نگار هدف‌هایش را بر مبنای مسائل اجتماعی یا پیشرفت‌های جامعه برمی‌گزیند. روزنامه‌نگار تصویربردار ممکن است تحت تأثیر مسائل روز یا ایدئولوژی‌های زمان خود قرار گیرد. بنابراین بُعد تصویر‌بردارانه وجه غالب روزنامه‌نگاری امروز است که تا حدی عنان اختیار روزنامه‌نگار در دست مسائل روز است. گاهی پشت هدف تصویر‌بردارانه روزنامه‌‌نگار یا به عبارتی نیت مرئی‌کردن پدیده‌های ناشناخته برای مجریان و عموم مردم، داعیه‌های جهت‌دار و رسالت‌محور قرار دارد؛ یعنی ارائه تصویری از پدیده‌های اجتماعی که فقط جنبه بی‌طرفانه ندارد؛ بلکه هدف، توجه‌دادن عموم درباره وضع نامناسب گروهی از جامعه یا برخی کاستی‌های موجود است. در برخی جوامع، فعالیت تصویر‌بردارانه و مرئی‌کردن برخی پدیده‌ها و چیزها تبدیل به یک پیکار سیاسی، حزبی و حقوقی می‌شود.

دولت‌ها، احزاب، انجمن‌ها، تشکل‌ها و سازمان‌ها نیاز به فعالیت‌های تصویر‌بردارانه دارند؛ به‌همین‌دلیل سعی می‌کنند پایگاه‌های اطلاع‌رسانی و تصویر‌بردارانه مربوط به خودشان را راه‌اندازی کنند یا پژوهش‌های تصویر‌بردارانه را به محققان سفارش دهند.

*در نوشتن این یادداشت از کتاب «مطالعاتی در آثار جامعه‌شناسان کلاسیک» نوشته ریمون بودون، ترجمه باقر پرهام استفاده شده است.

نویسنده: حمید نوذری
منبع: شرق